اولین مولفه این تئوری، پنج نیاز اساسی است. بدین دلیل به این نیازها، نیازهای اساسی گفته شود که در ساختار ژنتیکی ما تعبیه شدهاند. هر رفتاری که از لحظه تولد تا مرگ انتخاب میکنیم، بوسیله یک یا چند تا از این پنج نیاز برانگیخته میشود. وقتی یکی از این پنج نیاز را ارضا میکنیم، احساس لذت میکنیم و وقتی در ارضای آنها با شکست مواجه میشویم، احساس درد و ناکامی خواهیم کرد.
به هنگام تولد با گریه کردن یاد میگیریم که چگونه نیازهای اساسيمان را ارضا کنیم. گریه نوزاد به مادر این فرصت را میدهد که بداند نوزاد نیاز به غذا، آرامش، محبت و یا عشق دارد. سپس یاد میگیریم که چگونه سایر نیازهای خود را ارضا کنیم و وقتی موفق شدیم، بطور کلی خوشحال و شاد میشویم.
این پنج نیاز اساسی عبارتند از: 1- نیاز به بقا و زنده ماندن، 2- عشق و احساس تعلق، 3- نیاز به آزادی، 4- نیاز به تفریح و 5- نیاز به قدرت. نیاز به بقا ضرورتاً نیاز به غذا، سرپناه و ایمنی است که امروزه در دسترس بیشتر مردم جامعه ما هست. نیاز به بقا بعد مهم دیگری هم دارد که اغلب باعث ازدواج میشود، زیرا ما به لحاظ ژنتیکی طوری برنامهریزی شدهایم که با تولید مثل می خواهیم بقای نوع خود را حفظ کنیم. بیشتر انسانها البته یاد گرفتهاند که رابطه جنسی بدون تولیدمثل، نيز لذتبخش است.
بدون آن که آگاه باشیم، برخی از قویترین انگیزانندههای جنسی- مثل شیفتگی و دلباختگی- به همان اندازه که تحت تاثیر نیاز ما به عشق اند، تحت تاثیر نیاز به بقای نوع هم هستند. ما اغلب از داشتن یک شريك جنسي تکراری خسته ميشويم، زيرا بقاي نوع ميخواهد که ما هر چه بيشتر ژنهاي خود را پراكنده کنیم.
عشق در ترکیب با احساس تعلق نه تنها از نیازهای انسانی است، بلکه در سایر پستانداران نیز وجود دارد. همه انواع به لحاظ ژنتیکی بگونه ای برنامهریزی شدهاند تا تولیدمثل کرده و از فرزندان خود مراقبت کنند. اما در انسانها عشق و احساس تعلق میتواند در تمام طول زندگی ادامه داشته باشد. بههميندليل همه ما یاد میگیریم که از عشق به خانواده و همچنین دوستی های عمیق همراه با احساس تعلق لذت ببریم. اساسا ما به همدیگر نیاز داریم. روابط انسانی تحت تاثیر نیاز به عشق و احساس تعلق شکل می گیرد. البته اگر نیاز های دیگری مانند نیاز به آزادي، نیاز به تفريح و سرگرمي و بويژه نياز به قدرت در ما وجود نداشت، بهتر می توانستیم با یکدیگر کنار بیآییم. مثلا تورج و ژاله احتمالا همديگر را دوست دارند، اما عشقشان بطور دائم توسط نیازهای دیگر مانند نیاز به آزادی و بویژه نیاز به قدرت مورد چالش قرار گرفته است. همين نیاز به قدرت است که باعث بروز این همه اختلاف در زندگی مشترک آنها شده است.
نیاز به آزادی در دیگر پستانداران راحت تر از انسانها ارضا میشود. زیرا پستانداران کمی وجود دارند که همانند ما انسانها تعهدات خانوادگی داشته و روابط زناشویی طولاني و پايداري برقرار کنند. برای مثال ژاله اگر چه بطور ناموفقی مبارزه می کند، ولی او برای ارضاء نیاز به آزادی خود، برخی روزها، در برابر چشمان کنترل گر تورج، برای ساعاتی از روز با دوستانش بیرون رفته و در پايان روز به خانه بر می گردد.
تمايل به روابط زناشویی پايدار، در زنان قویتر از مردان است؛ زیرا زنان به لحاظ سنتی بیشتر از مردان درگیر فعالیتهای مربوط به مراقبت از فرزندان بوده اند. بنظر ما شواهد نیز اعتبار ادعای ما را نشان می دهد: مردان بیشتر از زنان فرزندان و همسر خود را ترک می کنند. در داستان تورج و ژاله، نیز می توانیم این ادعا را بروشنی ببینیم. ژاله در تمام این سالها با تورج سر کرده است، حتي زماني كه بچههایشان نیز بزرگ شده و سر خانه و زندگی خود رفته اند.
دومین نیاز اساسی تفریح است. تفریح یعنی لذت بردن از یادگیری چيزي كه برای ما مفید است. گاهی اوقات ممكن است فرد به دور از خانواده و همسرش به تفريح و سرگرمي بپردازد. اما گاهی نیز تفریح در روابط خانوادگی رخ ميدهد، زیرا کل خانواده میتوانند در آن یادگیری مفید سهیم باشند، برخی ها شاید فقط تماشاگر باشند و برخی ها شرکت فعال داشته باشند. گاهي نيز تفريح و سرگرمي می تواند باعث تفرقه و قطب بندی شود، مثل مبارزه و دسته بندی زن و شوهر در بازی تخته نرد – وقتی که با هم بازی می کنند- اما به نظر ما بطور کلی تفریح یاری رسان به خانواده و ازدواج است.
سومین نیاز اساسی قدرت است که یک نیاز منحصر بفرد انسان است. حیوانات نيز ممکن است برای انتخاب جفت؛ زیرا این نیاز در ساختار ژنتیکی آنها قرار دارد. و یا ممکن است برای بدست آوردن غذا یا دفاع از قلمرو خود بجنگند، اما این جنگیدن به خاطر این باور نیست که حق با آنهاست و دیگران اشتباه میکنند؛ كاري كه ما انجام می دهیم و کاری که تورج و ژاله پيوسته انجام ميدهند. به استثناي نياز به بقا، ژاله و تورج برای ارضاء نيازهاي خود، بويژه نياز به قدرت، با مشکل روبرو اند. آنها بايد ياد بگيرند كه چگونه بدون آنکه قدرت یکدیگر را سلب بکنند، نياز به قدرت خود را ارضاء كنند. از آنجایی که آنها برای سالهای زیادی در زندگی مشترک خود بدین منوال رفتار کرده اند، خیلی بعید بنظر می رسد که بتوانند این مشکل را حل کنند. تا زمانی که یکی از آنها آنچه که الان در اینجا می خواهیم توضیح دهیم را یاد نگیرد چرخ زندگی شان برای همیشه به همین صورت ناساز خواهد چرخید. زن و شوهر های زیادی تحت تاثیر همین نیاز به قدرت، کنترل بیرونی را در تمام جنبه های زندگی خود اعمال می کنند.
بدينترتيب آنها درگیر یک نبرد روزمره زناشویی می شوند چرا که جنگ یک پدیده کاملا انسانی است. ما بیش از یک بیلیون نفر را در خصومت های قرن بیستم کشتهایم و در آستانه این قرن نیز به یکدیگر دندان تیز نشان می دهیم.
از آنجایی که شما و همسرتان برای آموختن راههای بهتر با هم کنار آمدن این کتاب را با هم مطالعه می کنید، تاکنون این نکته را دریافته اید که کنترل بیرونی در ساختار ژنهای شما قرار ندارد، بلکه کنترل بیرونی یک رفتار انتخاب شده است و نه یک نیاز. بنا بر این لازم نیست که در روابط زناشویی خود آن را بکار برید. اگر چه کنترل بیرونی از نیاز ما به قدرت نشات می گیرد، اما يك رفتار آموخته شده است. اگر چه تقریبا همه مردم وقتی با دیگران دچار مشکل شوند، برای حل مشکلات ارتباطی خود از کنترل بیرونی استفاده کنند، بازهم بدین معنا نیست که زوجین نمیتوانند یاد بگیرند تا تئوری انتخاب را جایگزین استفاده از کنترل بیرونی سازند.
نیازهای اساسی در سازگاری و انطباق و هماهنگی همسران با یکدیگر نقش مهمی ایفا می کند. برای مثال زوجینی که نیاز به عشق در هر دوی آنها بالا و نیاز به قدرت در هر دوی آنها پایین است، زندگی خشنود و رضایتمند تری با هم خواهند داشت و زوجینی که نیاز به قدرت هر دوی آنها بالا و نیاز به عشق هر دوی شان پایین باشد، زمان زیادی را براي مشاجره و بگو مگو درباره اینکه حق با چه کسی است، و چه کسی رئیس است صرف ميكنند. مانند تورج و ژاله كه با وجود آنکه در ابتدای زندگی مشترک، جذابیت زیادی برای هم داشتهاند، ولی در طولانی مدت با هم جور و سازگار نیستند. این ضرب المثل قدیمی که می گوید” متضادها همدیگر را جذب میکنند” مثال خوبی برای دلباختگی و تولید مثل است، اما در ازدواج فاجعه به بار می آورد.
آنچه كه سعي داريم در اين كتاب به شما آموزش دهيم را به افراد زيادي آموزش دادهايم. آموزش اين مطالب موجب شده است كه اين همسران زندگي شادتري نسبت به گذشته داشته باشند. بنابراين به شما و همسرتان توصيه ميكنيم كه پس از خواندن به آنها عمل کنید. دروس و مباحث اين كتاب را به دقت با هم بخوانيد و فكر كنيد كه چگونه ميتوانيد محتواي هر درس را در روابط خود بكار گيريد.
از آنجایی که شما فقط می توانید رفتار خودتان را كنترل كنيد، و از آنجایی که رفتار شما توسط نيازهاي اساسي شما برانگيخته ميشود، سوالي که این درس برایتان مطرح میکند تا با هم بحث کنید این است: روشی که شما برای ارضای نیازهای اساسی خود انتخاب کرده اید تا چه اندازه با شیوهای که همسرتان برای ارضای نیازهای خود بکار میگیرد، با هم همخوانی دارد؟
هر انسانی پنج نیاز دارد: نیاز به بقا که یک نیاز فیزیولوژیکی است و چهار نیاز روانشناختی که شامل؛ عشق و احساس تعلق، قدرت و پیشرفت، آزادی و تفریح است.
تمامی رفتارهای ما همیشه در آن لحظه که دست به انتخاب میزنیم بهترین انتخاب ما برای ارضای یک یا چند نیاز از این نیازها ست.
- بقا: احساس امنیت، داشتن درآمد و پول، غذا، پوشاک، مسکن، گرما، سلامت جسمانی، میل وکشش هورمونی نسبت به اعمال جنسی
- عشق و احساس تعلق: عشق ورزیدن و مراقبت کردن، دوست داشتن دوست داشته شدن، وقت و انرژی گذاشتن برای روابط خانوادگی، دوستی و رفاقت، روابط شغلی، احساس پیوند با دیگری داشتن
- قدرت و ارزشمندی: احساس توانمندی، ارزشمندی، کارآمدی و پیشرفت، احساس درونی خودشکوفایی و کنترل درونی داشتن، احساس افتخار، اهمیت، اعتماد واحترام به خود
- آزادی: استقلا ل و خودمختاری، توانایی انتخاب، آفریدن، کشف کردن، بیان آزادانه خود، داشتن حریم خصوصی
- تفریح: شوخی، خنده، لذت بردن، سرگرمی خاص خود را داشتن، گلسر معتقد است: تفریح پاداش درونی یادگیری است
سیستم نیازهای انسان همواره درکار است و آدمی را به خلق و صدور رفتار ترغیب میکند.
خصوصیات نیازها از نگاه ووبلدینگ
- ذاتی و ژنتیکی: مادر زادیاند. درونی هستند وزمانی که ما به دنیا آمدهایم با ما همراه بودهاند و نیاز به فراگیری آنها نیست.
- عمومی: همگانی هستند. خاص و مشخص نیستند (بلکه خواستهها خاص و مشخص هستند)
- جهانی: همه انسانها صرف نظر از فرهنگ، زبان، نژاد و جغرافیای محل زیست، در نیازهای درونی مشترکند.
- همپوشانی: برآورده کردن یک نیاز ممکن است موجب برآورده شدن دیگر نیازها شود
- تضاد درونی: گاهی ممکن است ارضای یک نیاز سبب شود که فرد نیازهای دیگرش را نادیده بگیرد یا سرکوب کند
- تضاد بین فردی: گاهی ممکن است ارضای یک نیاز در تضاد با ارضای نیاز فرد دیگری باشد
الگوهای پاتولوژیک نیازها در رابطه
حالتها | قدرت | آزادی | عشق |
حالت اول | بالا | بالا | پایین |
حالت دوم | متوسط/پایین | پایین | پایین |
حالت سوم | بالا | پایین | پایین |
بهترین نیمرخ نیازها در ازدواج
بقا | عشق و احساس تعلق | آزادی | قدرت | تفریح |
متوسط | زیاد | کم | کم | زیاد |
آیا نیازها سلسله مراتبی هستند
با خواندن توصیفات مربوط به سیستم نیازها، متوجه شباهت این سیستم با سلسله مراتب نیازهای مازلو خواهید شد. با این حال فقط دو مورد از این نیازها شبیه به نیازهای فهرست شده مازلو ست. همچنین در تئوری انتخاب، نیازها به صورت سلسله مراتبی درنظرگفته نمیشوند، بلکه به پایههای یک صندلی میمانند. صندلی هنگامی بهترین کارایی را دارد که روی تمامی پایههایش متعادل باشد.
جمع بندی کلی نیازها
- ما فقط مسئول ارضای نیازهای خودمان هستیم
- نیازها عام و خواستهها خاص و مشخص هستند
- از طریق خواستههایمان نیازهای مان را ارضا می کنیم
- نیازهایمان را مسئولانه و اخلاقی برآورده می کنیم
دانلود چند مقاله مهم در رابطه با آموزش نظریه انتخاب گلاسر بر رضایت زناشویی
منابع: تئوری انتخاب و واقعتی درمانی دکتر ویلیام گلسر، نشر سایه سخن | هشت درس برای زندگی زناشویی شادتر، نشر سایه سخن
درسنامه تئوری انتخاب و واقعیت درمانی
درسنامههای رایگان