روانشناسی انتقاد

روانشناسی انتقاد

نکته مهم در این کارآمدی رابطه ها عدم انتقاد است، ما به ندرت می بینیم که در رابطه های پایدار ازهم دیگر انتقاد میشود.

 

اگر به رابطه های خوب، مثل رابطه خوب زن وشوهر، والدین و فرزندان، معلم و شاگردان یا کارفرمایان و کارکنان دقت کنیم در میابیم که:

عامل اصلی کارآمدی این رابطه ها

  • توجه به دیگری
  • احترام و اهداف مشترک
  • عدم انتقاد

 برای کنترل مؤثر برزندگی، باید با عزیزان و اطرافیانمان خوب کنار بیاییم. در این صورت زندگی خود را لذت بخش می کنیم. با وجود این، برای بیشتر ما خوب کنار آمدن با نزدیک ترین افراد زندگی، یعنی اعضای خانواده، کار دشواری است، زیرا از آنها بیش از دیگران انتقاد می کنیم و متقابلا آنها نیز از ما انتقاد می کنند.

بیشتر خانواده ها در محیطی مملو از انتقاد زندگی می کنند، بدون آنکه آگاه باشند این کار چقدر رابطه آنها و چگونگی کنار آمدن آنها با هم را تخریب می کند.

انواع انتقاد کلامی

  • مسخره کردن
  • دست انداختن
  • تحقیر کلامی

هرچه رابطه ای صمیمانه تر باشد ( ازدواج شروع صمیمانه ترین رابطه انسانی است) انتقــاد می تواند موفقیت و خشنودی آن را بیشتر تخریب کند.

با گذشت قرن ها، ترفندهای زیادی را برای تحقیر و دست انداختن یک دیگر را ساخته ایم و چون در طنز و شوخی خیالمان راحت است که هدف انتقاد قرار نمی گیریم.

البته انتقاد به گفتار محدود نمی شود.

انتقاد ممکن است به صورت نگاهی خمصانه، اهانت آمیز یا نفرت بار باشد. انتقاد همان قدر که در گفتار و کردار بیان می شود. با نگاه نکردن و حرف نزدن و به رخ کشیدن این دو رفتار منفی نیز بیان می شود.

انتقـاد غیر کلامی

  • نگاه نکردن ( نگاهی خصمانه یا اهانت آمیز)
  • حرف نزدن
  • نادیده گرفتن طرف مقابل

انتقاد به انگلیسی: Criticism

عده ای از ما نه تنها از یکدیگر انتقاد می کنیم، آن را یک فضیلت می دانیم و نوعی رفتار (سازنده) محسوب می کنیم.

با این نگاه، همیشه آنچه را به عنوان انتقاد کننده، سازنده تلقی می کنم، شما یه عنوان انتقاد شونده، نوعی تحقیر می دانید.

اگر من را باهوش تر از خودتان تصور کنید، به دلیل احساس از دست دادن قدرت، از من می رنجید و دیگر به راهنمایی و کمک من توجه جدی نخواهید کرد.

کودکان خردسال، دانش آموزان و کارگران تازه کار، شاید انتقادهای سازنده و با حسن نیت را بپذیرند، ولی حتی آنان نیز هنگامی که نیاز به قدرت را با درخواست کمک برای افزایش کیفیت کارشان اعلام می کنند، از این که بیش از حد و بدون نظر خودشان به آنان کمک شود، آزرده می شوند.

 برای همین کارفرمایان امروز برای آموزش مهارت جدید، سمینار و کارگاه آموزش برگزار می کنند، آنان می دانند که افراد آموزش را از طرف کارشناسان غریبه بهتر می پذیرند.

        هر فردی در چشم آشنایان خود بیشتر یک رقیب تلقی می شود تا یک مربی!

وقتی برای اصلاح کسانی که به آنها نیاز داریم، تلاش سازنده یا غیر سازنده می کنیم، نه تنها باعث نمی شویم که آنها و نیز خود ما کنترل بهتری برزندگی پیدا کنیم، بلکه هم ما و هم آن ها، کنترل بر زندگی را از دست می دهیم.

اگر چه انتقاد تخریبگر است، وقتی انتقاد می کنیم، از کاری که می کنیم به خوبی آگاهیم. زیرا به روشنی می توانید دیگران  نیز خودتان را متقاعد کنید که انتقاد کردن از افرادی را که با شما زندگی یا کار می کنند، خودتان انتخاب می کنید.

همه ما تقریبا طعم تلخ از دست دادن رابطه را چشیده ایم؛ رابطه ای که در آن سعی داشته ایم با رفتار خود به دیگران بیاموزیم به صلاحشان است همانطور که ما در آلبوم ذهنی خود برای آنها تصویر کرده ایم، رفتار کنند.

آنچه انتقاد را بسیار ویرانگر می کند این است که هیچ رفتار دیگری به اندازه آن نمی تواند دو طرف را، چنان سریع و دردناک از تفاوت شگرفی که بینشان وجود دارد، آگاه کند.

در مواجه با این تفاوت شگرف، کمتر زندگی مشترکی جان سالم به در می برد. البته چنین ازدواج هایی همیشه به طلاق نمی انجامد.

زوج های زیادی زندگی مشترکشان را ادامه می دهند، ولی اساسا رابطه زناشویی آنان از بین رفته است.

هدف از نقد و انتقاد چیست

وقتی دیگران برای ما مهم باشند، مدام آنها را با تصویری که در دنیای مطلوب خود از آنها داریم مقایسه می کنیم. اغلب وقتی با دیگران خوب کنار می آییم، بین تصویر مطلوب ما، آنچه می بینیم تفاوت زیادی نیست. ولی اگر گاهی ما را ناکام کردند، یعنی بروفق مراد ما عمل نکردند، با برخورداری از انتقاد، می توانیم تا حد زیادی جلوی رنج و درد را بگیریم.

انتقاد، فراتر از آن است که ما تفاوت بین شرایط مطلوب و دنیای واقعی را متوجه شویم.

فردی که هدف انتقاد قرارمی گیرد، دنیا را برضد خود می بیند و خواسته اش را بی معنا، احمقانه یا بی ارزش می داند.

ما معمولا زمانی پرخاشگری را انتخاب می کنیم که احساس کنیم زندگی مان به شکل ناگهانی و غیرمنتظره از کنترل خارج شده است.

هیچ رفتاری، سریعتر و بیشتر از هدف انتقاد قرار گرفتن،به از دست دادن کنترل انسان برزندگی خود نمی انجامد، و نکته مهم اینکه بعد از شنیدن انتقاد نیز به دست آوردن مجدد کنترل برزندگی، مشکل تر از شرایط دیگر است.

انتقاد، مخرب ترین رفتاری است که ما در تلاش برای به دست گرفتن کنترل زندگی خود، از آن استفاده می کنیم.

وقتی هدف انتقاد قرار می گیریم تک تک سیناپسهای مغزی تفاوت شگرفی بین تصاویر مطلوب و واقعی، ادراک می شود و بر اثر این تفاوت فاحش،احساس می کنیم مغزمان از شدت درد درحال انفجار است.

در همین زمان پیام ناکامی گسترده ایی از سوی مغز صادر می شود. که آن را به صورت تمایلی فوری و مقاوت ناپذیربرای واکنش احساس می کنیم. این میل چنان قدرتمند است که در پاسخ به آن، هیچ رفتار آموخته شده ای، حتنی پرخاشگری همیشگی، کافی به نظر نمی رسد. به همین دلیل فورا برای پیدا کردن رفتارهایی دسترسی پیدا می کنیم که معمولا از رفتارهایی که پیش از این انتخاب می کردیم، خشن تر یا دردناک تر است.

انتقاد، کالای لوکس یا پالتوی شیکی است که به باور من هیچ یک از ما نمی توانیم بهای سنگین آن را بپردازیم.

اگر دریابیم که هدف انتقاد قرار گرفتن به شدت باعث از دست دادن کنترل بر زندگی می شود، سعی می کنیم برای کنار آمدن با ناکامی های رابطه مان، به جای انتقاد راهای مؤثرتری را یاد بگیریم.

در ازدواج چگونه از طرف مقابل انتقاد سازنده کنیم

بسیاری از زن و شوهرها، سند ازدواج را مجوزی برای انتقاد می دانند و به نظر می رسد، همین مجوز، مایه تخریب و ناخشنودی بیشتر روابط طولانی مدت است، به گونه ای که انگار طول مدت رابطه، طرف مقابل را به قدری قوی و توانمند کرده است که می تواند از این جمله های انتقادی به اصطلاح اصلاحگرانه جان سالم به در ببرد. در حالی که این درست نقطه مقابل کاری است که باید انجام دهیم.

 

اگر انتقاد جایی سازنده باشد، فقط در شروع رابطه و در شرایطی است که طرف مقابل هنوز با انتقاد کننده احساس برابری نمی کند و در آن زمان شاید برخی از اصلاحات سازنده را بپذیرد. با رشد و بالندگی هر رابطه ای، طرفین تمایل می یابند که به سمت یک موضع برابر حرکت کنند، از این رو انتقاد بیشتر رنج آور می شود.

ضرب المثل «خودمانی شدن باعث از بین رفتن احترام می شود.»

بر پایه همین رسم قدیمی انتقاد از نزدیکان، وارد فرهنگ عموم شده است. متاسفانه هر چه با دیگران نزدیکتر و آشناتر شویم، احساس می کنیم که نه تنها حق، بلکه وظیفه داریم برای بهبود و اصلاحشان، به آنها بفهمانیم راه و روششان اشتباه است و بسیار بهتر است کارها را به شیوه ای که ما می خواهیم انجام دهند.

 

انتقاد از خود

موذیانه ترین نوع انتقاد، انتقاد از خود است.

وقتی از من انتقاد می کنید، معمولا می توانم از شما دوری کنم ولی وقتی از خودتان اتتقاد می کنید، به کجا می توانید پناه ببرید؟

انتقاد از خود، شما را به کدام هدف مؤثر و کارآمدی می رساند؟

ما هرچه بیشتر با شلاق بی رحم خود انتقاد گری، خود را تنبیه کنیم، تفاوت بین آنچه را می بینیم و آنچه را می خواهیم بیشتر می کنیم

 

یک شعار

افرادی که آماده اند از من انتقاد کنند زیاد هستند، بنابراین من از خودم انتقاد نمی کنم.

 

ما بزرگسالان بسیار رقابت جو و به قدری مشغول حفظ قدرت خود هستیم که به آنچه شبیه نصیحت است، گوش نمی کنیم.

بنابراین، عیب اصلی انتقاد آن نیست که نیت خوبی در ان نیست، بلکه آن است که تقریبا هیچ گاه نیت انتقاد کننده درک نمی شود و به جای آنکه به مردم کمک کند تا با یک دیگر به طور مؤثری همکاری کنند، تقریبا همیشه بین آنها شکاف ایجاد می کند.

پاداش و تنبیه، انگیزه سازهای بیرونی ای هستند که در فرهنگ ما وجود دارند، و با موضوع انتقاد رابطه ی نزدیک دارند. پاداش و تنبیه مانند انتقاد، هر دو دستاورد روانشناسی محرک پاسخ هستند. و تنها انگیزه ساز و محرک ما تصاویری هستند که در دنیای مطلوب خود داریم. و خواهان دستیابی به آنها هستیم.

تخسین، اگر نیاز ما به احساس تعلق را تأمین کند و منطبق با شرایط اعمال شود، انگیزه ساز خوب و مؤثری است. البته تحسین نیز اگر فوری و خود انگیخته نباشد و باتوجه به عملکرد خود تغییر نکند،؛ در ردیف پاداش قرار می گیرند و ارزش بسیار کمی دارد. افرادی که آماده اند از من انتقاد کنند زیاد هستند، بنابراین من از خودم انتقاد نمی کنم.

اشکال پاداش و تنبیه این است که ادراک فرد از داشتن کنترل بر شرایط را مخدوش می کند.

نیازهای اساسی و احساس خوبی که از ارضای آنها تجربه می کنیم، ما را برانگیخته می کند. بهترین پاداشی که می توانم برای شما تصور کنم این است که با من خشنود و شادمان شوید. اما برای اینکه من را وادار کنید که شما ی خواهید انجام دهم، باید نشانم دهید که آن کار چگونه مرا ارضا می کند. هر سیستمی که فقط برپایه انگیزه بیرونی بنا شده باشد، سرانجام فرو می ریزد، و در هیچ جای دیگری این نوع فرو پاشی را بهتر از نظام مدارس و آموزش عمومی نمی بینیم.

روش صحیح انتقاد از دیگران

آنچه می خواهم پیشنهاد کنم روشی برای تصحیح رفتار دیگران، به ویژه نزدیکانمان است، به گونه ایی که آنها را از ما دور نکند. در واقع اگر اینکار را به خوبی انجام دهیم، حتا می توانیم آنها را به خود نزدیک تر می کنیم. قاعده پیشنهادی من این است که وقتی می خواهید کسی را اصلاح کنید یا اشتباهش را به او یادآور شوید، می توانید به او بگویید:

انتقاد سازنده | روش انتقاد صحیح

«اجازه بده ببینم که چه چیزهایی در دنیای مطلوب توست و چه چیزهایی نیست، و از این میان کدام ها پسند هردوی ماست و یا مورد پسند هیچکداممان نیست؛ یعنی به تصویر مطلوب من، تصویر مطلوب تو و شرایط نگاهی دقیق بیندازیم.»

 البته ممکن است هردوی شما در باره شرایط موجود، نظر یکسانی نداشته باشید، ولی دست کم هریک از شما می دانید که شرایط بر وفق مرادتان است یا خیر. سپس می توانید باهم طرحی بریزید که برای هر دو نفرتان بهتر و دلپسندتر از شرایط موجود باشد.

ولی درگیر این مسئله نشوید که آنچخه باهم توافق ندارید خوب است یا بد. مهم ترین نکته این است که بحث را گام به گام، تا جایی پیش ببرید که به توافق برسید اگر کار خاصی را هر دوی شما انجام دهید اوضاع بسیار بهتر می شود.

این روش نه تنها کسی را از داشتن کنترل بر زندگی خود محروم نمی کند، بلکه حتا ممکن است کنترل هر دو طرف رابطه را بیشتر کند. وقتی از این روش استفاده کنید، نیازی به انتقاد کردن وجود نخواهد داشت.

 

پاداش و تنبیه، انگیزه سازهای بیرونی ای هستند که در فرهنگ ما وجود دارند، و با موضوع انتقاد رابطه ی نزدیک دارند. پاداش و تنبیه مانند انتقاد، هر دو دستاورد روانشناسی محرک پاسخ هستند. و تنها انگیزه ساز و محرک ما تصاویری هستند که در دنیای مطلوب خود داریم. و خواهان دستیابی به آنها هستیم.

تحسین، اگر نیاز ما به احساس تعلق را تأمین کند و منطبق با شرایط اعمال شود، انگیزه ساز خوب و مؤثری است. البته تحسین نیز اگر فوری و خود انگیخته نباشد و باتوجه به عملکرد خود تغییر نکند،؛ در ردیف پاداش قرار می گیرند و ارزش بسیار کمی دارد. افرادی که آماده اند از من انتقاد کنند زیاد هستند، بنابراین من از خودم انتقاد نمی کنم.

اشکال پاداش و تنبیه این است که ادراک فرد از داشتن کنترل بر شرایط را مخدوش می کند.

نیازهای اساسی و احساس خوبی که از ارضای آنها تجربه می کنیم، ما را برانگیخته می کند. بهترین پاداشی که می توانم برای شما تصور کنم این است که با من خشنود و شادمان شوید. اما برای اینکه من را وادار کنید که شما ی خواهید انجام دهم، باید نشانم دهید که آن کار چگونه مرا ارضا می کند.

هر سیستمی که فقط برپایه انگیزه بیرونی بنا شده باشد، سرانجام فرو می ریزد، و در هیچ جای دیگری این نوع فرو پاشی را بهتر از نظام مدارس و آموزش عمومی نمی بینیم.

منبع: کتاب مدیریت زندگی با تئوری انتخاب

نویسنده: دکتر ویلیام گلسر

گردآوری: تیم تحریریه آکادمی زندگی خشنود

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *