تاثیر موسیقی بر یادگیری

تاثیر موسیقی بر یادگیری

منافع موسیقی در یادگیری مطالب شواهد نشان می‌دهند که موسیقی و هنرهای مربوط به آن، در یادگیری مطالب مؤثر هستند. سیستمهایی که موسیقی باعث تقویت آنها می‌شود مانند: سیستم حواس پنجگانه، تمرکز، درک، احساس و سیستم حرکتی. در واقع، نیروهای محرکهای هستند که پشت قدرت یادگیری نهفته هستند. این مطلب به این معنی نیست که بدون موسیقی افراد نمی‌توانند مطالب را یاد بگیرند، بلکه یادگیری به همراه موسیقی امکان توسعه سیستمهای مغز را که هیچکدام به خاطر طبیعت خود امکان سنجش را ندارند، فراهم می‌آورند.

 تمام سیستمهای مغز به خاطر اثری که در ترکیب با یکدیگر دارند، دارای جنبه حیاتی هستند، ولی تخمین و آزمایش هیچکدام از این سیستم‌ها در مورد یادگیری به سادگی انجام نمی‌شود.

برای درک بهتر، پختن یک کیک را در نظر بگیرید. ممکن است مواد یک کیک از نظر مقدار و ترکیب کاملاً درست باشد ولی زمانی که زودتر از موعد از اجاق گاز بیرون آورده شود و یا به دفعات بررسی و امتحان قرار گیرد، قطعاً کیک خوبی از آب در نخواهد آمد. از طرف دیگر ممکن است این کیک ظاهرا خوب به نظر بیاید، ولی طعم خوبی نداشته باشد.

حالا اگر این مثال را در مورد مغز و یادگیری درنظر بگیریم، عـوامـل زیادی وجود دارند که قابل کنترل نیستند. البته با ظهور وسایل دقیق تصویربرداری، دانشمندان توانسته‌اند بر روی مراحل درک و تشخیص در مغز، مطالعاتی انجام دهند و ما اکنون این امکان و توانایی را داریم که چیزهایی را که در مغز افراد ضمن گوش کردن و یا تجربه و تحلیل موسیقی و نواختن یک ‌ساز اتفاق می‌افتند، ببینیم.

تاثیر موسیقی بر یادگیری دانش آموزان

تلاش‌های جهانی برای گنجانیدن درس موسیقی در مقاطع تحصیلی اگرچه منابع بیولوژیکی موسیقی طیف وسیعی دارنـد ـ از افزایش کنترل حرکتی و ایجاد خلاقیت تا تنظیم بهتر تعادل روحی و احساسی-پیچیدگی سیستم مغز باعث می‌شود که حصول نتایج درس موسیقی در مدارس تا حدی به تأخیر بیفتد و درنتیجه موسیقی نتواند به سرعت باعث افزایش نمرات درسی شود.

با وجود این، علم به مسایلی ارزش می‌گذارد که قابل سنجش باشند و اگر نمره بالاتر درسی معیار ارزیابی باشد (و اگر امتحانات فقط نمرات ریاضی، حل مسایل و دروس خواندنی و نوشتنی و غیره را ارزیابی کنند) واضح است که موسیقی وضعیت مناسبی نخواهد داشت.

در جوامعی که به دنبال نتایج مطلوب و سریع هستند، مسلم است که موسیقی باز هـم وضعیت نامساعدی خواهد داشت، چرا که به طور کلی هنر نه می‌توانـد قـابل سنجش باشد و نه لزوماً می‌تواند به سرعت ثمربخش باشد.

خیلی از کمکهای موسیقی به ذهن و قلب دانش آموزان، پس از ماهها و حـتی سـالها، خـود را نشان می‌دهند و به همین دلیل دست اندرکاران تصمیم‌گیری در مورد درس موسیقی در مدارس، در گنجانیدن آن در دوره تحصیلی، کوتاهی میکنند و به این ترتیب، مانع از گسترش ذهن موسیقیایی دانش آموزان می‌شوند.
مشکل دیگری که در منظور کردن موسیقی در دوره‌های تحصیلی وجود دارد این است که اغلب معلمان مدارس نه تنها زمینه و سابقه موسیقی ندارند، بلکه کمک گرفتن از موسیقی را در آموزش خود یاد نگرفته‌اند.

به علاوه، چه تعدادی از افراد می‌توانند چندین سال وقت و حوصله بگذارند و تلاش نمایند تا بتوانند دست اندرکاران سیاست‌گذاری در دروس مدارس را متقاعد به گنجانیدن درس موسیقی در دوره‌های تحصیلی نمایند؟ زمانی کـه ایـن دست اندرکاران فقط به فکر برنامههایی هستند که باعث افزایش سریع نمرات درسی شود، چگونه می‌توان آنها را به سادگی متقاعد به ترکیب موسیقی در دوره‌های تحصیلی نمود؟ در سیستمهای آموزشی رایج در اکثر جوامع که نتایج قابل سنجش به مطالب درسی اعتبار می‌دهند، لازم است تلاش زیادی از طرف کسانی که به کفایت موسیقی در ارتقای قدرت آموزشی باور دارند، انجام گیرد.

تاثیر موسیقی بر یادگیری حافظه

گسترش و حفظ سیستم حافظه مغز از دو طریق تقویت می شود: (۱) از طریق فعال کردن سیستم توجه و تمرکز، و (۲) از طریق فعال کردن شاهراه های حافظه در مغز موسیقی این کار را از طریق افزایش توجه و تمرکز بر روی صداها، سنجش زمان، درک و تفسیر صداها و تمرکز بر روی محتوی احساسی موسیقی، انجام می دهد. زمانی ما بر روی چیزی توجه و تمرکز میکنیم که بخواهیم آن را به خاطر بسپاریم. موسیقی سیستمهای حافظه مغز را برای به یادسپاری عمدی و غیرعمدی فعال و تقویت میکند.

از طریق گوش کردن به موسیقی حفظ و به یادآوری مطالب بهبود پیدا می نماید. اگر این نظریه درست باشد، شواهد فیزیکی نیز باید در این وجود داشته باشد. همچنین مطالعاتی نیز میباید از اینکه موسیقی توانایی شنونده در تمرکز و دریافت آگاهانه اطلاعات از طریق حواس پنجگانه را تقویت می کند، حمایت نمایند.

فعال کردن سیستمهای توجهی، تمرکزی و حافظه توسط موسیقی سیستم توجهی ما با دخالت مناطق مختلف مغز شامل: بخش جلوی مغز و عمدتاً بخشهایی از مغز که تالاموس را احاطه کرده، و خود تالاموس تنظیم می شود. همانگونه که قبلا توضیح دادیم، تالاموس «ایستگاه اصلی» برای دریافت محرکهای مربوط به حواس پنجگانه است.

در واقع تالاموس «شاهراه کورتکس مغزی» محسوب می شود. این ساختار مـهم مـغـز بـه طور نرمال فرکانسی به میزان ۴۰ هرتز در ثانیه مرتعش می شود و هرگونه تغییری  در این فرکانس می تواند موجب ایجاد عدم ثبات در این سیستم شود.

هر ساختاری در مغز ارتعاشاتی با فرکانس خاص دارد که این ارتعاشات به طور مستقیم و غیرمستقیم تحت تأثیر فرکانس دیگری مانند فرکانس های موسیقی قرار می گیرند و واقعیت این است که سیستم توجهی انسان به طور مستقیم تحت تأثیر موسیقی از طریق دریافت به وسیله گوش، پوست استخوان قرار می گیرد.

خاطرات ما به طرق مختلفی تحت تأثیر موسیقی میگیرند طور متفاوتی بستگی به نوع کار ما، رمزگشایی می گردند. برای مثال، بحث در مورد موسیقی و یا یادگیری تئوری موسیقی در حافظه لغوی، در حالی که واکنش غیرارادی در بـرابـر مـوسیقی مانند ضرب گرفتن دست در حافظه رفلکسیو” رمزگشایی می شود.

گوش کردن کلی موسیقی یادآوری اینکه چه زمانی و در چه مکانی آن را شنیده ایم، در حافظه اپیسودیک حالی که یادگیری نواختن یک ساز نهایتاً در حافظه پروسدرال رمزگشایی شود. ما می توانیم هر یک از این شاهراه ها تقویت نماییم.

علاوه، شواهدی وجود عناصر هارمونی، کوتاهی و صدا، می توانند روی سیستمهای خاصی حافظه، اثر بگذارند. این نظریه بر این اساس است که گوش کردن قطعه خاصی موسیقی نواختن یک ساز موسیقیایی، می تواند یا چند سیستم حافظه تقویت نماید، که ضمن اینکه یک قطعه موسیقی پیش بینی تجزیه تحلیل و رمزگشایی آهنگ میشود، از آنجایی که یک قطعه آهنگ از صدها نُت تشکیل می شود، تمرکز و توجه بر روی آنها، می

تواند به منزله یک ورزش برای مغز محسوب گردد.

تأثیر موسیقی بر حافظه و تجسم چیست؟

 با استفاده از یک فیلم به عنوان منبع تجسم، از یک عده دانش آموز خواسته شد صحنه های گوناگونی را که دیده اند به یاد بیاورند. مشخص شد که موسیقی متن فیلم عامل مهمی در به یادآوری صحنههای فیلم می باشد و قدرت تجسمی این افراد را تقویت کرده است.

ولی سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا رها شدن هورمونها (مانند آدرنالین) باعث تقویت حافظه و یادآوری شده و یا اثر عناصر موسیقی مانند فرکانس، تن، ملودی و غیره، بر روی مغز اثر گذاشته اند به گونه ای که قدرت یادآوری مغز افزایش پیدا کرده است. این سؤال مانند سؤالاتی نظیر: «آیا مرغ زودتر به وجود آمده یا تخم مرغ؟» می باشد.

 ولی ممکن است سؤال به گونه دیگری نیز مطرح شود: «آیا محرکهای دیداری باعث تقویت حافظه شده اند یا محرکهای شنیداری؟» در این مورد مطالعه دیگری به این صورت انجام شد که به تعدادی از دانش آموزان یک سری اسلاید نشان داده شد.

 ولی موسیقی متن همراه با توضیحات این اسلایدها در این گروه ها تغییر داده شـد. بـرای بعضی از دانش آموزان موسیقی آرام و برای برخی دیگر موسیقی مهیج پخش شد. گروهی از دانش آموزان که در معرض موسیقی مهیج قرار گرفته بودند در مقایسه با گروهی که به موسیقی آرام گـوش کرده بودند، نمره بالاتری در یادآوری مطالب گرفتند.

تاثیر موسیقی بر یادگیری

سؤالی که در اینجا مطرح می شود، این است که آیا صحنه های نشان داده شده در اسلایدها باعث ایجاد هیجان در افراد شده است و یا موسیقی متن اسلایدها این هیجانات را به وجود آورده اند و در نتیجه آن، ماده آدرنالین در بدن رها شده است؟

برای پاسخ به این سؤال، محققان در آزمایش دیگری توانستند هیجانات ایـن افـراد را بـا حـذف صحنه های هیجان انگیز کنترل نمایند و سپس حافظه و یادآوری آنها را مورد آزمایش قرار دهند و مشاهده شد که تحت این شرایط تغییر مثبتی در حافظه افراد به وجود نیامد. به این ترتیب، مشخص گردید که موسیقی باعث رهـا شدن آدرنالین شده است. این آزمایش نشان می دهد که اطلاعات شنیداری مشخصاً بر روی حافظه اثر می گذارد.

موسیقی حافظه را از طریق عناصر خود نظیر: ضرب، ملودی، هارمونی و ریتم، تقویت میکند و به همین دلیل است که به یاد آوردن کلمات و جملات در یک آواز ساده تر و راحت تر از یادآوری همان کلمات و جملات در یک گفتگو است. اگر کلمات کلیدی را با موسیقی همراه کنید خـواهـيـد دیـد کـه آنها را آسان تر به ذهن می سپارید.

تاثیر موسیقی بر یادگیری ریاضی

ارتباط موسیقی و ریاضی که در طول تاریخ نیز مطرح بوده است نشان دهنده این است که ارتباطات عصبی خاصی بین مناطق موسیقی و ریاضی در مغز وجود دارند. با استفاده از روشهای تصویربرداری و رفتاری از مغز، محققان به مناطق مشترکی که ضمن انجام عملیات ریاضی در مغز فعال میشوند، پی برده اند. مناطق اصلی ریاضی در مغز ارتباطات اساسی با مناطقی از مغز که  درگیر موسیقی هستند، دارند.

 

در تحقیقی که بر روی افرادی که دچار سکته مغزی و آسیب‌های مغزی شده بودند به عمل آمده، مشخص گردیده که چندین منطقه از مغز که شامل منطقه جلویی مغز، گیجگاهی و پشت مغز هستند، در کسب مهار های ریاضی نقش اصلی را ایفا می کنند. این اکتشاف سوالی را پیش می آرود، آیا موسیقی، ریاضیات را تقویت می کند؟ و آیا ریاضیات موسیقی را تقویت می نماید؟

هاروارد گاردن دانشمند آمریکایی در رشته «سیستم درکی مغز» اعتقاد دارد که موسیقی بر روی ریاضیات اثر می گذارد. هم اکنون تحقیقات بیشتری در ایـن مـورد در حال انجام است. گروه دکتر «شو» دانشمند آمریکایی، آزمایش جالبی در مورد پی بردن به اثر موسیقی بر روی ریاضیات انجام داده است.

اگر موسیقی در درک تناسب و قضاوت دربـاره فاصله ها به انسان کمک میکند، پس نمره ریاضی افراد بـا گـوش کـردن بـه موسیقی، باید افزایش یابد. از این رو، این گروه مطالعه ای را طرح کردند که سه گروه زیر از دانش آموزان کلاس دوم را با یکدیگر مقایسه کرده است.

  • گروه اول شامل بیست و نه دانش آموز بود که درس پیانو همراه با بازی ریاضی از طریق ویدیو را فرا گرفتند.
  • گروه دوم شامل بیست و نه دانش آموز بود که درس ادبیات انگلیسی را از طریق کامپیوتر آموزش دیدند و بازی ریاضی ویدیو نیز در اختیار داشتند.
  • گروه سوم شامل بیست و هشت دانش آموز بود که نه درس پیانو گرفتند و نه بازی کامپیوتری ریاضی (گروه کنترل).

 

نتایج این تحقیقات شگفت انگیز بود. نمره دو گروه کـه بـازی ویدیویی ریاضی داشتند ۳۶ درصد بالاتر از گروه سوم یا گروه کنترل بود. ولی نمره ریاضی گروهی که درس پیانو داشت ۱۵ درصد بالاتر از گروه دوم بود که درس موسیقی نگرفته بود. نتیجه ای که محققان از این مطالعه به دست آوردند این بـود کـه نـواختن پیانو آگاهی تشخیص فاصله ها و توانایی فکـر کـردن دانش آموزان گروه اول را افزایش داده بود که این دو مهارت در ریاضی اهمیت  زیادی دارند.

به هر حال، باید دقت داشت که شاید این افزاییش نمره به خاطر توجه بیش از حدی باشد که به گروه اول شده است. بنابراین انجام تحقیقات بیشتری در این مورد لازم است.

این نتایج به صورت آماری هستند، ولی بیایید روش دیگری را نیز برای آزمایش اثرات موسیقی بر روی ریاضی، امتحان کنیم و به جای اینکه اثر موسیقی بر روی ریاضی را آزمایش کنیم، ببینیم اگر از تعداد جلسات ریاضی کم کنیم و به جای آن به موسیقی اضافه کنیم، چه اتفاقی می افتد. یک محقق سویسی طی مطالعاتی به این سؤال پاسخ داده است. او مطالعات خود را بر روی دانش آمـوزان هفت تا پانزده ساله انجام داده است. نیمی از این دانش آموزان چهل و پنج دقیقه در روز درس موسیقی گرفتند و نیمی دیگر (گروه کنترل) طبق روال عادی هفته ای یک جلسه چهل و پنج دقیقه ای آموزش موسیقی دیدند.

نتیجه این شد که گروهی که درس موسیقی بیشتری بـه جـای درس زبان و ریاضی گرفته بودند، در نمره زبان و درس های حفظ کردنی نمره بالاتری از گروه کنترل گرفتند. در واقع نمرات افراد این گروه مانند دانش آموزانی بود که برای درس ریاضی وقت بیشتری گذاشته بودند ولی تعلیم موسیقی ندیده بودند. به علاوه، تحقیقات نشان دادند که دانش آمـوزانـی کـه درس موسیقی بیشتری دیده بودند، حس همکاری بیشتری از خود نشان دادند و از مهارتهای اجتماعی بیشتری نیز برخوردار بودند. این تحقیق سه سال طول کشید و نشان داد که درس موسیقی اثر بلندمدت دارد و به همین دلیل، مهم و باارزش است.

اخیراً در دانشگاه کالیفرنیای آمریکا تحقیقاتی درباره رابطه بین موسیقی و کارهای فرهنگی و آموزشی به طور کلی، انجام شده است. در واقع موضوع تحقیقات به طور خاص بر روی چگونگی اثـر آمـوزش موسیقی بر روی دانش آموزان دوره راهنمایی و دبیرستان در مناطق نامرفه شهر لوس آنجلس بود. او در تحقیقات خود دانش آموزان را به دو گروه تقسیم کرد، گروه اول درس موسیقی گرفتند و گروه دوم (گروه کنترل) به روال عادی خود ادامه دادند.

نمره ریاضی افراد گروه اول پس از یک سال افزایش قابل توجهی پیدا کرد، ولی جالب تر این بود که نمرات این گروه در تاریخ، جغرافيا و حتى مهارتهای اجتماعی نیز تا ۴۰ درصد افزایش پیدا کرد. این تحقیق نشان می دهد که یادگیری موسیقی نه تنها از مهارتهای ریاضی، بلکه از تمام مهارتها برای تمام دانش آموزان حمایت میکند.

 

 

ادامه دارد..

منبع: چگونگی تاثیر موسقی بر مغز | اریک جنسن | ترجمه آذر عمرانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *