تئوری انتخاب و واقعیت درمانی

 ویلیام گلاسر در سال ۱۹۶۵ نظریه جدیدی در خصوص آسیب شناسی روانی اختلالات رفتاری و روانی و روش ها و روش درمان آن ارائه نمود و آن را واقعیت درمانی نامید. در این کتاب ویلیام گلسر متهورانه در برابر رویکرد مسلط سنتی روان تحلیلگری موضع گیری کرده و ادعا می‌کند: «زیرساخت‌های اصلی اختلالات روانشناختی و نشانه‌های مرزی بیماران،  نه تجربه‌های گذشته یا سرکوب ها و خاطرات واپس رانده شده به حوزه ناخودآگاه فرد، که مسئولیت گریزی و نادیده‌انگاری واقعیت است.»

گلسر راه درمان بیماران و کاهش رنج‌های روانی اعم از کلیه اختلالات روان آزردگی و اختلالات روان پریشی را ترکیب متعادل شفقت و مهربانی و آموزش انضباط برای دعوت کردن فرد روان رنجور به مسئولیت پذیری بیشتر به منظور ارضاء نیازهای خود و رویارویی با واقعیت‌های زندگی به جای فرار از آنها یا انکار واقعیت با دلیل تراشی و توجیه و قربانی و ناتوان پنداشتن خود می‌داند.

پس از انتشار کتاب واقعیت درمانی و استقبال خوب متخصصان، گلسر برای نهادینه کردن آموزش های خود حفظ استاندارد آن کسب اطمینان از صحت و اعتبار آموزش فنون و مهارتهای واقعیت درمانی موسسه‌ای تاسیس کرد و از سال ۱۹۶۵ پیوسته همانند دیگر نظریه پردازان نظریه و نظریه واقعیت درمانی را در حوزه‌های مختلف آزمود که به بسط واقعیت درمانی منتهی شد. او سپس در سال ۱۹۴۴ تئوری انتخاب را به عنوان تئوری پشتیبان رویکرد واقعیت درمانی ارائه کرد.

به طور کلی تئوری انتخاب توضیح می‌دهد که افراد چرا و چگونه رفتار می کنند.

این تئوری شیوه کارکرد مغز آدمی را برای صدور رفتار تبیین می‌کند. تئوری انتخاب معتقد است که هر آنچه از ما سر می زند یک رفتار است: غذا خوردن یک رفتار است، دعوا کردن یک رفتار است، دیر سر قرار رفتن یک رفتار است، خشمگین شدن یک رفتار است، غمگین و افسرده شدن یک رفتار است، نگران و مضطرب شدن یک رفتار است، هذیان یک بیمار سایکوز نیز یک رفتار است و همه رفتارها از درون و از درون ما برانگیخته می‌شوند و معطوف به هدف‌اند.

هدف هر رفتار ارضاء یک یکی از پنج نیاز اساسی ماست:

۱٫یک عشق و احساس تعلق ۲٫ قدرت ۳٫ تفریح ۴٫ آزادی و ۵٫ بقا و زنده ماندن.

نیازهای اساسی و ژنتیکی هر فرد

 

 

تئوری انتخاب معتقد است هنگامی که افراد در ارضاء نیازهای خود ناکام می شوند دست به رفتار می زنند. یعنی رفتار و عمل خاصی را انتخاب می‌کنند تا شاید بدان وسیله نیازهایشان برآورده را برآورده کنند. این رفتار، هدفمند است و هدفش ارضاء نیاز مورد نظر است.

چنانچه فرد برای ارضاء نیازهایش روش‌های موثری را پیدا نکند، دست به رفتارهای گوناگون می‌زند که در روانشناسی رایج به این رفتارهای نا کارآمد و ناموثر برچسب بیماری می زنند: مضطرب، افسرده، خشمگین، منزوی و…

گلسر معتقد است: ناکامی در برآورده کردن نیازهای اساسی یک تجربه عمومی و همگانی است چراکه واقعیت همیشه با ما هم هماهنگ و هم‌نوا نیست اما برخی از افراد هنگامی که در برآوردن نیازهای شان ناکام می شوند، به جای پذیرفتن مسئولیت و جستجوی راه های موثر دیگر برای ارضای نیازهای خود و انجام عمل مسئولانه برای تامین آن‌ها، مسئولیت گریزانه رفتار می‌کنند و دیگران را مسئول ناکامی خود می‌دانند (همسر، فرزند،  والدین، همکاران و رفقا) یا توقع دارند واقعیت به نفع آنان کنار برود و چون چنین چیزی فقط تا زمانی که کودک هستیم ممکن است تا حدی امکان‌پذیر باشد -یعنی والدین و اطرافیان واقعیت را سانسور یا کمرنگ کنند- در بزرگسال این افراد تلاش می‌کنند تا به شیوه مسئولیت گریزانه واقعیت را انکار کند.

مثلا فردی  که دانشجوی دوره دکتری است و خانواده اش او را تأمین می‌کنند، ممکن است تا زمانی که درس می خواند و زندگی دانشجویی خوبی دارد سرحال و شاد و کارآمد باشد، چرا که نیازهای اساسی‌اش به بهترین وجه برآورده می‌شود. حالا اگر پدر خانواده ورشکسته شود و دیگر نتواند تامین کننده نیازهای اساسی اش (در مورد او اکنون نیاز به بقا و زنده ماندن که سمبل آن پول است تا بتواند غذا پوشاک و مسکن داشته باشد) به چالش گرفته می‌شود و در ارضای آن‌ها ناکام می ماند.

اگر این دانشجو فردی مسئولیت پذیر باشد با در نظر گرفتن واقعیت موجود که خودش که:

  • پدرورشکسته است و نمی تواند او را تامین کند.
  • برای تامین خود به پول نیاز دارد
  • برای تامین نیازش کار موثری انجام دهد
  • با محدودیت‌های کار کردن و تحصیل در حین کار رو به روست و..

دست به اقدام عملی موثر می‌زند و تا حد امکان مشکل را با حداقل به ضرر حل می کند.

  اما اگر فردی مسئولیت گریز باشد با انکار واقعیت و سرزنش عوامل بیرونی و مقصر قلمداد کردن شرایط و دیگران ممکن است به افسردگی روی بیاورد.

یعنی واقعیت موجود که: «من مشکل دارم، من مسئول حل مشکل خودم هستم و اگر خوب فکر و برنامه ریزی کنم، شاید برای آن راه حل موثری بیابم»، را نادیده می‌گیرد و به سرزنش خود یا دیگران یا شرایط ادامه می‌دهد و تسلیم آن می‌شود.

تئوری انتخاب توضیح می‌دهد که این رفتار افسردگی کردن هم نوعی رفتار انتخاب شده است که فرد برای حل مشکل کنونی‌اش آن را برگزیده است، ولی رفتاری ناموثر است، چرا که مشکل را حل نمی کند و فرد را همان جا نگه می دارد.

در صورتی که اگر فرد  شرایط موجود را بپذیرد و سعی کند با مسئولیت پذیری بیشتر راه حل بهتر و موثرتری را جستجو کند، حتما احساس خوبی پیدا خواهد کرد و شرایط زندگی خود را بهبود خواهد بخشید.

این مساله را می‌توان به گستره رفتار آدمی اعم از رفتار دانش آموزان در مدرسه و انجام تکالیف در منزل تعمیم داد.

نارضایتمندی زناشویی، بد کاری یا کم کاری کارکنان و غیره همگی رفتار اند و رفتارها انتخاب شده‌اند چون فرد فکر می‌کند این رفتار بهترین کاری است که می‌تواند انجام دهد تا نیازهایش را به زعم خودش برآورده کند.

تئوری انتخاب یک تئوری مبتنی بر روانشناسی کنترل درونی است که معتقد است گذشته بر زندگی کنونی ما اثر شگرفی داشته ولی تعیین کننده رفتار کنونی ما نیست و میزان مسئولیت پذیری به رسمیت شناختن و احترام به واقعیت موجود و شیوه‌ای که برای ارضاء نیازهای ما با توجه به دو عامل پیشین انتخاب میکنیم رفتار کنونی ما را تعیین می‌کند.

 

آموزش و یادگیری این تئوری به آزادی و اختیار شخصی ما در تمام جنبه های زندگی منتهی و نور امید را در دل ما زنده نگه میدارد که 

  • ما برآیند نیروها و عوامل بیرونی نیستیم
  • ما قربانی گذشته خود نیستیم
  • ما بازیچه لایه های زیرین مغز و هورمون ها نیستیم
  • ما رفتار خود را انتخاب می‌کنیم و تاکنون نیز چنین کرده ایم

 

و عوامل بیرونی آنچنان‌که روانشناسی کنترل بیرونی محرک پاسخ معتقد است نقش مهمی در سرنوشت و رفتارهای ما ندارد.

این تئوری طی ۵۰ سال گذشته در قلمروهای مختلف استفاده و آزموده شده و نتایج پرباری در پی داشته است.

کاربردهای عملی این تئوری را می توان به غیر از قلمرو سلامت روانی به طور کلی در چهار قلمرو طبقه‌بندی کرد

  • مدرسه و رابطه معلم و شاگرد
  • خانواده و رابطه والدین و فرزند
  • ازدواج و رابطه زن و شوهر
  • محیط کار بر رابطه کارفرما و کارمند.

 

خواندن و عمل کردن به این تئوری می‌تواند روابط رضایت بخش و خوشبوکننده برای همگان به ارمغان آورد و متعاقباً میزان خوشنودی و احساس رضایتمندی از زندگی را بالا ببرد.

 

روزی ملا در اوان جوانی از مردم آبادی خسته و ملول می شود. آرزو و قصد می کند به گوشه ای پرت و ناشناس برود و برای خود یک مکان آسایش و خلوت گوشه دنج بسازد و با هیچ کسی درنیامیزد و تعامل و رفت و آمد نداشته باشد. از این رو برای عملی کردن ایده خود اولین تصمیمش این بود که به در خانه همایسه برود و برای ساختن یک کومه موقت که در آن جا بیارامد، تبری قرض بگیرد. همانطور که در این پارادوکس(تناقض) دیده می شود، این گونه به نظر می رسد که حتا «تنها زیستن» نیز نیازمند تعامل با دیگران است.

موضوع تئوری انتخاب، اهمیت روابط خوب در زندگی شاد و رضایت بخش است.

در این تئوری تاکید می کنیم اگر بیمار نیستیم، اگر از فقر شدید رنج نمی بریم و تحت تاثیر عوارض ناشی از کهنسالی قرار نگرفته ایم، وجود مشکلات دیگر انسانی مانند خشون، بزهکاری، بدرفتاری با کودکان، بدرفتاری با همسر، اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی، شیوع روابط جنسی زودهنگام و خالی از عشق و مشکلات هیجانی، همگی ناشی از روابط ناخشنود است. تئوری انتخب و واقعیت درمانی توضیحی است درباره علت وقوع این ناخشنودی و راهنمایی در انجام اقداماتی که به ما کمک می کند بهتر باهم به تفاهم برسیم و با یکدیگر کنار بیاییم.

دکتر ویلیام گلسر مخترع این تئوری می گوید:

من برچهار رابطه مهم «که همگی آن ها نیازمند بهبودی اند» تاکید می کنم؛ این چهار رابطه عبارتند از : رابطه زن و شوهر، رابطه والدین و فرزند، رابطه معلم و شاگرد و رابطه کارفرما و کارمند. به اعتقاد من اگر این رو.ابط را بهبود نبخشیم، در کاهش هیچ یک از مشکلاتی که در بالا اشاره کردیم، توفیق چندانی نخواهیم یافت.

روانشناسی به عنوان علم رفتار به دنبال تبیین رفتار آدمی است. هدف تمام شاخه های علوم رفتاری و روانشناسی کاهش رنج بشر و کمک به کیفیت زندگی انسان است.

تئوری انتخاب نیز یکی از تئوی های نوین حوزه روانشناسی. تئوری انتخاب معتقد است که انسان از صبح تا شام رفتار خود را انتخاب می کند. دلیل زیربنایی انتخاب هر فرد موثر یا ناموثر، اخلاقی یا غیر اخلاقی، ارضای یک یا نیاز ژنیک فرد است.

از آن جایی که همواره برای ارضای نیازها و خواسته های خود دست به رفتار می زنیم، پس مسئول پیامدهای رفتار خود نیز هستیم. ویلیام گلسر، مبدع تئوری انتخاب، در این تئوری به روشنی دلایل زیربنایی رفتارهای ما، از رفتارهای سالم و موثر گرفته تا رفتارهای بیمارگونه و ناموثر ، را توضیح می دهد.

دکتر ویلیام گلسر کیست؟

دکتر گلسر روان پزشک مشهور بین المللی بود که بیش تر شهرتهش را از تالیف کتاب واقعیت درمانی، که شیوه ای از روان درمانی است، کسب کرد. او این کتاب را در ۱۹۶۵ نوشت و هم اکنون در سرتاسر جهان تدریس می شود.

دکتر گلسر در ۱۹۲۵ در کلولند اوهایو به دنیا آمد و در همان شهر بزرگ شد. او ابتدا در رشته مهندسی شسمی فارغ التحصیل شد؛ اما بعد علاقه واقعی اش را در رشته روان پزشکی دید و در آن رشته به ادامه تحصیل پرداخت.

برای تحصیل به دانشکده پزشکی کیس‌وسترن ریزرو کلیوند رفت و دوره آموزشی اش را در بیمارستان روان پزشکی ، ویژه معلولان جنگ لس‌آنجلس غربی، در دانشگاه UCLA (1957-1954) گذراند. در ۱۹۶۱ موفق به اخذ برد تخصصی شد و از ۱۹۵۷ تا ۱۹۸۶ مطب خصوصی داشت. دکتر گلسر در ۲۳ اوت ۲۰۱۳ بدرود حیات گفت.

سیر تکاملی زندگی دکتر گلسر، از اشتغال در بخش خصوصی تا ایراد سخنرانی متعدد،نویسندگی و در نهایت انشار بیش از بیست عنوان کتاب همچنان ادامه داشت.

پس از تالیف کتاب مشاوره واقعیت درمانی(۱۹۶۵)، اولین کتابش را در زمینه آموزش و پرورش، به نام مدارس بدون شکست (۱۹۶۹) به چاپ رسند.

در اواخر دهه ۷۰، گلسر پس از مطالعه آثار ویلیام تی پاورز با سیستم های تئوری کنترل آشنا شد. پس از مشورت با پاورز، از دانش او در چگونگی عمکرد سیستم های رفتاری انسانی استفاده کرد. امروزه، به این نظریه که بر چگونگی و چرایی رفتار انسان تمرکز دارد، «تئوری انتخاب» می گویند.

گلسر در کتاب کلیدی اش به نام تئوری انتخاب (۱۹۹۸)، درک انگیزه و رفتار انسان را به میزان چشمگیری افزایش داد و برای کمک به بهبود سلامت روان و شادمانی انسان ها کتاب هشدار! روان پزشکی می تواند به سلامت روان شما آسیب برساند(۲۰۰۳) را نگارش کرد.

رویکرد دکتر گلسر غیر سنتی است. او به مفهوم بیماری روانی اعتقاد ندارد، مگر اینکه مغز به مشکلی ارگانیکی دچار شود و یک آسیب شناس آن را تائید کند.

خیلی زود متوجه بهه این نتیجه رسید که انسان ها، از نظر ژنتیکی، موجوداتی اجتماعی و نیازمند یکدیگرند و علت تقریبا تمام نشانه ای روان شناختی ما ناتوانی در کنار آمدن با افراد مهم زندگی مان است.

او در سال ۱۹۸۰ ایده اش را پردازش کرد که در نهایت به تولد تئوری انتخاب منجر شد: چرا بسیاری از مردم از روابط خود ناراضی‌اند. برخلاف تمام موجودات زنده، فقط انسان است که به لحاظ ژنتیکی با احساس نیاز به قدرت به وجد می آید. ما می کوشیم با آنچه روان‌شناسی کنترل بیرونی می نامد، این نیاز را رفع کنیم؛ یعنی دیگران را به کاری مجبور می کنیم که دوست نداریم. دکتر گلسر به ما می آموزد که اگر نتوانیم با حفظ حرمت یکدیگر نیاز به قدرت‌مان را ارضا کنیم، به روزهای پایانی زندگیمان نزدیک می شویم. او تئوری انتخاب را جایگزینی برای کنترل بیرونی دانست و بقیه عمرش را وقف آموزش و حمایت از این ایده کرد.

در سال ۱۹۶۷، موسسه واقعیت درمانی را بنیاد نهاد. از آن هنگام تاکنون، بیش از ۷۵ هزار نفر در سرتاسر جهان، به طور فرده، آموزش دیده اند که چگونه از ایده های او در زندگی استفاده کنند. آن ها دریافته اند که استفاده از تئوری انتخاب موجب ارتقای روابط شخصیشان نیز شده است.

دکتر علی صاحبی

دکتر علی صاحبی به سال ۱۳۴۳ در گرگان متولد شد. دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در دانشگاه تهران گذراند. در سال ۱۳۷۵ در رشته روان‌شناسی بالینی از دانشگاه نیو سالت ولزِ سیدنی درجه دکترا در اختلالات وسواس از کلینیک اختلال اضطرابی دانشگاه سیدنی نایل آمد.

دوره های رسمی شناخت درمانی را زیر نظر آلبرت الیس گذرامد و گواهی رسمی طرح واره درمانی را جفری یانگ گرفت.

مدت هشت سال به عنوان استاد روان شناسی بالیی در دانشگاه فردوسی مشهد فعالیت کرد.

در سال ۲۰۰۶ به جنبش روان‌شناسی مثبت نگر تئوی انتخاب و موسسه واقعیت درمانی ویلیام گلسر پیوست. اکنون به عنوان مربی ارشد و عضو هیئت علمی موسسه فعالیت می نماید.

در سال ۲۰۰۸ با دریافت مجوز رسمی از دکتر ویلیام گلسر، مرکز آموزش تئوری انتخاب ایران را بنیان‌گذاری کرد.

دکتر علی صاحبی در کنار دکتر ویلیام گلسر
دکتر علی صاحبی در کنار دکتر ویلیام گلسر

موسسه بین المللی ویلیام گلاسر

موسسه واقعیت درمانی ایران و مرکز آموزش تئوری انتخاب

موسسه : موسسه ویلیام گلاسر در سال ۱۹۶۷ توسط روانپزشک شهیر ویلیام گلاسر در لس آنجلس بنیانگذاری شد.

هدف اصلی موسسه از آغاز فراهم‌سازی آموزش رسمی واقعیت درمانی بود. اما دکتر گلسر طی سالهای متمادی تئوری و روش خود را بسط و توسعه داد و اکنون تئوری انتخاب و کاربرد های گوناگون آن پایه اصلی آموزش‌های رسمی موسسه به شمار می‌رود. علاوه  بر آن آموزش مفاهیم مدیریت راهبرانه به عنوان یکی از کاربست‌های عملی تئوری انتخاب در محیط کار،‌ از مولفه‌های مهم آموزش‌های موسسه است.

آموزش فشرده به صورت دوره های آموزشی دو، سه و چهار روزه در سرتاسر جهان به ویژه در اروپا، آمریکا، استرالیا و ایران برگزار می‌شود.

در این دوره ها افراد با سوابق تحصیلی و حرفه‌ای مختلف از دست‌اندرکاران سلامت روانی (روانپزشکان و روانشناسان بالینی، مشاوران، معلمان، مدیران آموزشی، و مدیران اداری صنعتی، بازرگانی، کانون اصلاح و تربیت شرکت می‌کنند).

در صورت درخواست سازمان یا موسسه‌ای برای ارائه آموزش های خاص به کارکنان سازمان شما موسسه مربیان صاحب صلاحیت خود را برای آن منظور اعزام میدارد.

لیست مربیان صاحب صلاحیت و مورد تایید موسسه در وب http://www.thebetterchoice.ir/ سایت آمده است.

 

گواهینامه رسمی‌ واقعیت‌درمانی

برای شرکت در دوره های فشرده تئوری انتخاب و واقعیت درمانی نیازی به داشتن تحصیلات در رشته خاص نیست افراد با سوابق تحصیلی مختلف می‌توانند دوره‌ها را بگذرانند. دوره ها برای افراد به صورت گروه‌های اختصاصی برگزار می‌شود. روانپزشکان و روانشناسان و مشاوران در گروه های مشابه آموزش می بینند، معلمان و مدیران آموزشی در گروه‌های خاص خود و مدیران صنعتی و اداری نیز در دوره‌های خاص خود شرکت می‌کند دوره‌های آموزشی عبارتند؛ از دوره فشرده پایه دوره عملی دوره پیشرفته دوره پیشرفته عملی دوره گواهینامه.

در دروه گواهینامه طی چهار روز، شرکت کنندگان مهارت و دانش آموخته شده طی چهار دوره قبلی را به نمایش می‌گذارند. دوره های آموزش از دوره فشرده تا گواهینامه دست‌کم  ۱۸ ماه به طول می‌انجامد.

همه دوره‌های آموزشی توسط مربیان صاحب صلاحیت موسسه تدریس می‌شود. آموزش به صورت کارگاه های عملی و در گروه‌های کوچک برگزار می گردد، علاوه بر تدریس مفاهیم، بحث های گروهی، فعالیت های جمعی، بازی و ایفای نقش و کار با مراجعه به تمرین در گروههای سه نفره با تاکید بر ارزیابی شخصی یا خودسنجی از مولفه‌های اصلی آموزش های گلسری است.

تاکید موسسه این است که افراد دوره‌ها را با مربیان متفاوتی بگذرانند مربیان دوره های پیشرفته توسط مربی دوره عملی پایه به شرکت کنندگان معرفی می شوند.

 متخصصین مدارس کیفی (Quality School Specialist )

پس از اتمام دوره پیشرفته عملی و دوره گواهینامه علاقه‌مندان می‌توانند با شرکت در آموزش های ویژه مدارس کیفی، به عنوان متخصص مدارس کیفی فعالیت کنند.

برنامه آموزشی مدارس کیفی (Training Program  Quality School)

برنامه مدارس کیفی بر پایه مفاهیمی که دکتر گلسر در کتاب خود با عنوان مدارس کیفی و کتاب اخیرش تئوری انتخاب روانشناسی نوین آزادی شخصی مطرح می کند استوار است.

هدف اصلی برنامه مدارس کیفی کمک به مدارس در جهت تغییر نظام مند برای تبدیل شدن به یک مدرسه کیفی همه جانبه است. در این فرآیند نقش مدیر به عنوان تسهیل گر امور اصول مدیریت راهبرانه اساسی است که کارکنان مدرسه به چشم انداز ایجاد یک مدرسه کیفی متحد شود و بخواهد در ساختار آموزشی تربیتی مدرسه تغییراتی انجام دهند. دوره فشرده پایه به آنها ارائه می‌شود. مدارسی که در فرایند کیفی شدن گام برمی دارند میتوانند با عضویت انجمن یا کنسرسیوم مدارس کیفی درآیند. این انجمن متشکل از مدارسی که برای ایجاد تغییرات نظام‌مند در ساختار شان با یکدیگر همکاری می‌کنند.

برنامه انتخاب (Choice Program)

این برنامه یک رویکرد فراگیر برای پیشگیری از مصرف مواد است که به دانش آموزان پایه های چهارم دبستان تا کلاس هشتم ، ارائه می‌شود. در این برنامه با آنها توضیح داده می شود که مغزشان چگونه به انتخاب می پردازد و آنها چگونه می‌تواند از این توضیحات و دانشی که به دست آوردن استفاده کنند تا رفتارهای مسئولانه را انتخاب کنند و رفتارهای مانند عدم استفاده از مواد مخدر یا حتی مشروبات الکلی.

 هسته مرکزی این برنامه یک فیلم ویدیویی به نام مغز سامی و در کنار آن سه کتاب کار که می‌توان از روی آن کپی کرد که در کلاس های مختلف استفاده نمود این برنامه به گونه ای طراحی شده است که والدین معلمان و دانش‌آموزان می‌توانند به طور فردی از آن استفاده کنند.

کتاب ها و مطالب آموزشی 

تمام کتاب های دکتر گلسر می توان از دفتر موسسه یا به طور اینترنتی از طریق وب سایت موسسه خریداری کرد.

 علاوه بر کتاب مواد آموزشی دیگری مانند سی‌دی، دی‌وی‌دی و کتابچه اختصاصی که برای آموزش تئوری انتخاب، واقعیت درمانی و مدیریت راهبرانه طراحی شده است نیز برای خرید در دسترس است.

ترجمه تمامی آثار دکتر گلسر و دیگر مواد آموزشی مربوط به این تئوری در ایران موجود است برای اطلاعات بیشتر به وب سایت موسسه واقعیت درمانی ایران به آدرس thebetterchoice.ir  مراجعه نمایید.

تئوری انتخاب (Choice Theory)

آموزش های موسسه همگی بر بنیاد تئوری انتخاب استوار است. تئوری انتخاب می‌گوید تمام آنچه از ما سر میزنند رفتار است و تقریباً تمامی رفتارها انتخاب می‌شود دیگر اینکه ما همواره توسط ژن‌های مان و از درون برانگیخته می شویم تا ۵ نیاز خود را برآورده کنیم نیاز به عشق و تعلق نیاز به قدرت و پیشرفت نیاز به آزادی نیاز به تفریح و نیاز به بقا.

 در عمل مهم ترین نیاز عشق و احساس تعلق است چرا که نزدیکی و پیوند با افرادی که برایمان مهمند، پیش نیاز ارضای دیگر نیازهای دیگر است. پیشنهاد اکید ما این است که تئوری انتخاب جایگزین «روانشناسی کنترل بیرونی» شود.

 روانشناسی که امروزه تقریباً تمام مردم دنیا از آن استفاده می کنند و متاسفانه روانشناسی مبتنی بر اجبار، زور و تنبیه، تخریبگر روابط انسانی است.

 با بکارگیری این روانشناسی در روابط دو نفره، همواره امکان و توانایی ارضای نیازهای یک یا هر دو نفره درگیر در آن رابطه را از بین میبرد و نتیجه‌اش آن می‌شود که افراد از کسی که دوست دارند با او پیوند برقرار کند و با او صمیمی و نزدیک باشند دور می‌شود. قطع پیوند و رابطه ریشه تمامی مشکلاتی است که به آن بیماری روانی، اعتیاد به مواد، خشونت، جرم، شکست تحصیلی، کودک آزاری و همسرآزاری می‌گویند. کتاب تئوری انتخاب دکتر گلسر منبع اصلی آموزش‌های موسسه است.

واقعیت درمانی (Reality Therapy)

واقعیت درمانی روش مشاوره و درمانی است که دکتر گلاسر از سال ۱۹۶۵ به آموزش آن می پردازد.

 این روش، هنر خلق یک رابطه معنادار با مراجع را آموزش می دهد که از گذر آن رابطه به مراجع کمک می کنیم انتخابهای موثرتری انجام دهد.

 همانطور که در کتاب مشاوره با تئوری انتخاب واقعیت درمانی نوین آمده است؛ امروزه واقعیت درمانی بر پایه تئوری انتخاب استوار است و موفقیت آن به میزان آشنایی و دانش مشاوره با تئوری انتخاب بستگی دارد. در واقع آموزش مفاهیم تئوری انتخاب به فردی که مورد مشاوره قرار می‌گیرد (اعم از مراج، دانش آموز یا کارمند) اکنون بخشی از فرایند واقعیت درمانی است.

از آنجایی که نداشتن پیوند و رابطه یا قطع شدن رابطه با افرادی که به آنها نیاز داریم منبع اصلی تمامی مشکلات روانشناختی به شمار می‌رود هدف واقعیت درمانی کمک به افراد برای برقراری رابطه معنادار با اطرافیان و عزیزانشان است. این برقراری پیوند و ایجاد رابطه همواره از طرف مشاور یا معلم شروع می‌شود، به این معنا که با به کارگیری رفتارهای پیوند دهنده با مراجع یا دانش آموز به عنوان یک الگو به مراجع/ دانش آموز در عمل نشان می دهد چگونه با افراد مهم زندگی‌اش، کسانی که با آنها نیاز دارد، رابطه برقرار کند.

برای برقراری رابطه مشاور/ معلم به اقدامات زیر بپردازد

  • تمرکز بر زمان حال و اجتناب از بحث کردن درباره گذشته، چرا که عامل تمامی مشکلات فرد را روابط نارضایتمند / ناخشنود کنونی اوست.
  • پرهیز از بحث و گفتگو درباره نشانه ها و مشکلات تا جای ممکن، چراکه این نشانه ها و مشکلات راه‌هایی است که فرد (مراجع یا دانش‌آموز) برای کنار آمدن با روابط ناخشنود خود انتخاب کرده است
  • فهم درست مفهوم «رفتار کلی» یعنی تمرکز بر آن‌چه مراجع/ دانش آموز می تواند مستقیم انجام دهد -فکر و عمل- و اختصاص وقت کمتری بر آنچه او نمی‌تواند مستقیم انجام دهد: یعنی تغییر احساس و فیزیولوژی. البته احساس و فیزیولوژی تغییر می‌کند، اما زمانی که در فکر و عمل تغییر ایجاد شود
  • اجتناب از انتقاد، سرزنش یا غرغر و شکایت و کمک به مراجع تا او نیز از انجام آنها در روابط خود بپرهیزد. با انجام این کارها آنها یاد می‌گیرند از این رفتارهای شدید آزاردهنده کنترل بیرونی که روابط انسانی را تخریب می‌کند بپرهیزند.
  • آموزش اینکه همواره بدون قضاوت یا به کارگیری زور و اجبار عمل کند و افراد را با استفاده از این اصل بدیهی تئوری انتخاب که آیا کاری که می‌کنم مرا به افرادی که می‌خواهم نزدیک‌تر می‌کند یا دورتر؟ اگر رفتار انتخابی، افراد را به هم نزدیک می کند آنگاه مشاور می‌کوشد به مراجع کمک کند رفتار های جدیدی بیابد که به ایجاد رابطه و پیوند منتهی شود.
  • به مراجع/ دانش آموز آموزش می‌دهد هر گونه عذر و بهانه، حال چه مشروع و موجه و چه ناموجه، مانع اصلی ایجاد رابطه و پیوندهای مورد نیازشان خواهد بود.
  • به موارد مشخص تمرکز می‌کند. در اسرع وقت تلاش می‌کند تا دریابد اکنون رابطه مراجع/ دانش آموز با چه کسی قطع یا خراب شده است و با او کار می‌کند تا رفتارهای پیوند دهنده را انتخاب کند. اگر رابطه کاملاً قطع شده و امیدی به شروع مجدد  یا بهبودی نیست، به مراجع کمک می‌کند در پی رابطه تازه‌ای باشد و واقعیت را بپذیرد.
  • کمک به مراجع تا برای ایجاد رابطه با افراد مهم زندگی‌اش که به آنها نیاز دارد یک طرح عملی خاص و واقع گرایانه ارائه دهند و آنگاه به او کمک می کند طرح را دنبال کند و پیشرفت خود را گام به گام ارزیابی کند. گاه ممکن است مشاور بر اساس تجربه‌های خود طرح هایی را به مراجع پیشنهاد کند، ولی نباید این پیام را بدهد که فقط یک طرح عملی یا راه‌حل وجود دارد. طرح پیشنهادی مشاور فقط یک پیشنهاد است و مراجع/ دانش آموز همواره می‌تواند آن را رد یا در آن تجدید نظر کند.
  • همواره صبور و واقع گرا باشد، اما همواره بر منبع و سرچشمه اصلی مشکل فرد- یعنی قطع رابطه یا عدم وجود رابطه رضایت بخش- تمرکز کند. با آموزش مفاهیم تئوری انتخاب، مشاوره به مراجع کمک می کند این نکته را خوب درک کند، که صرف نظر از نوع شکایت و مشکلش ایجاد رابطه و پیوند معنادار و رضایتمند با عزیزان و اطرافیان که نیازمند آنهاست بهترین راه حل مشکل کنونی اش است.