مقدمه

پژوهش ها نشان می دهد حتی مدارس بانشاط و جذب کننده یا مدارسی که به لحاظ نوع ساختار متفاوت و جدیدند، اگر با روش‌های مدیریتی سختگیرانه و مبتنی بر زور و اجبار اداره شوند، کیفیت تربیتی لازم را نخواهند داشت. به همین دلیل مدارس نوین زیادی وجود دارند که به رغم ظاهر مدرن و جذاب خود و ظرفیت خوبی که دارند، نمی‌توانند آن گونه که باید و شاید در سطح توان خود بهره وری داشته باشند.

نقش دانش‌آموز

نقش دانش آموزان در مدرسه مانند نقش کارکنان در سازمان یا اداره است و در حال حاضر تقریبا هی دانش آموزی در کلاس کار کیفی خاصی انجام نمی دهد.دست اندرکاران مدرسه (معلمان که به طور مستقیم مدیریت دانش آموزان را بر عهده دارند و مدیر و دیگر مسئولان که به طور غیر مستقیم مدیریت دانش آموزان را بر عهده دارند) افراد پر تلاش و مهربانی هستند که متاسفانه شیوه مدیریتشان تا کنون نتوانسته دانش آموزان را با انجام کار کیفی سوق دهد.

 

انگیزه‌مند کردن دانش‌آموز

انگیزه دانش آموزان مهم ترین موضوع در آموزش امروز است. اگرچه معلمان حقوق کمی دریافت می کنند و ابعاد کلاس ها رو به گسترش است، کلاسی مملو از دانش آموز با انگیزه پیشرفت چشمگیری خواهد داشت. باید کشف کنیم که چگونه انگیزه دانش آموزان را بالا ببریم. حقیقت غم انگیز این است که دانش آموزان بسیار اندکی در حد توانایی خود کار می کنند. تا زمانی که دانش آموزان تصمیم نگرفته اند تلاش بیش تری از خود نشان دهند، هرچقدر هم بهتر درس بدهیم، پیشرفت چندانی نخواهد داشت.

به طور کلی معلم کوشا در مدرسه کیفی بر تقویت انگیزه دانش آموزان و همچنین نتیجه کار تمرکز دارد نه صرفا انجام کار. در واقع نتیجه کار همان سخنی است که دکتر گلسر هدف از مدرسه رفتن را در آن می بیند:

  1.  آموختن
  2.  گوش دادن
  3. حرف زدن(گفتگو) 
  4. حل مسئله

 

ما به دانش آموزان توجه خیلی کمی داریم، زیرا بر این باوریم که می دانیم کدام فعالیت ها به آن ها انگیزه می دهد. یقین داریم اگر برای رفتار مطلوب آن ها جایزه مناسبی در نظر بگیریم و تقویتشان کنیم، پیشرفت می کنند. البته واضح است که مشکل این نیست. با وجود این، الگوی از مدافتاده پاداش/تنبیه، که هنوز با قابل تمجیدترین تلاش‌ها برای اصلاح برنامه درسی و آموزش همراه است، همچنان افکار ما را در تسخیر دارد. هر روز مدارس بیش تری برای افزایش موفقیت های تحصیلی، پاداش در نظر می گیرند؛ یعنی همان راهبرد «هویج و چماق».

 

انگیزه دانش آموزان مهم‌ترین موضوع در آموزش امروز است.

 

اگرچه معلمان حقوق کمی دریافت می کنند و ابعاد کلاس ها رو به گسترش است، کلاسی مملو از دانش آموز با انگیزه پیشرفت چشمگیری خواهد داشت. باید کشف کنیم که چگونه انگیزه دانش آموزان را بالا ببریم. حقیقت غم انگیز این است که دانش آموزان بسیار اندکی در حد توانایی خود کار می کنند. تا زمانی که دانش آموزان تصمیم نگرفته اند تلاش بیش تری از خود نشان دهند، هرچقدر هم بهتر درس بدهیم، پیشرفت چندانی نخواهد داشت.

ما در سفری هفت هفته‌ای به شما کمک خواهیم کرد که در انگیزه‌مند کردن دانش آموزان نقش پررنگ تری ایفا کنید و روش های موثرتری را به کار گیرید. ما با در این چالش جذاب همراه باشید.

 

بخش اول

بیرون راندن ترس از کلاس 

برخی از معلم‌ها بر این باورند که برای موفقیت باید محیطی سرشار از ترس ایجاد کرد. نیت معلم‌ها در این زمینه کاملاً خیر است، چراکه تمایل درونی آن‌ها این است که، تا حد امکان، مؤثر واقع شوند.

در واقع معتقدند که ترس از آموزه‌های ضروری در یادگیری موفق است.

 

تاثیر ترس بر یادگیری 

بیایید تأثیر ترس را بر یادگیری بررسی کنیم. هرگاه در معرض تهدید و ترس قرار می‌گیریم، به وضعیت نزاع برای بقا پناه می‌بریم. در این شرایط، دانش آموزان به شکل نا مؤثری آموزش می‌بینند، زیرا تمرکز اصلی آن‌ها بر محافظت از خودشان است.

ترس موجب فعال شدن ساز کاری مشهور به «جنگ با گریز» می‌شود. این فرایندِ خودبه‌خود فیزیولوژیکی، حجم زیادی از خون اکسیژن‌دار به اندام‌های بزرگ سرازیر می‌کند تا ما تصمیم بگیریم بجنگیم، یا فرار کنیم. ازآنجاکه حجم خون ما محدود است، سرازیر شدن آن به دست‌وپاها باعث می‌شود، به همان اندازه، خون کمتری به سایر اعضای بدن، به‌خصوص مغز، برسد. ازنظر فیزیولوژیکی، شاگردانی که در محیطی توأم با ترس به سر می‌برند، نمی‌توانند به‌خوبی آن‌هایی که در محیطی امن و مطمئن قرار دارند، بیندیشند و یاد بگیرند.

 

شاگردان در زمان یادگیری نکته ای جدید آسیب پذیر می شوند و هنگام خروج از محدوده آسایش خود، خطر پذیری می کنند. وقتی دانش آموزی می ترسد، به جای توجه به فراگیری دانش جدید و گسترس مهارت های نو، بیش تر روی بقای خود تمرکز می کند. با دور کردن ترس از کلاس درس، دانش آموزان به خطر پذیری و یادگیریِ بیش تر تشویق می شوند.

 

 

کنایه زدن نباید در محدوده کاری یک معلم جایگاهی داشته باشد. متأسفانه، عبارت‌های کنایه‌آمیز از ارکان اصلی شیوه مدیریتیِ بسیاری از معلم‌هاست. کنایه زدن بر آسودگی و اعتمادبه‌نفس دانش آموزان اثر می‌گذارد. ازاین‌رو بعضی از آن‌ها سعی می‌کنند، با برهم زدن نظم کلاس و ایجاد اختلال در فرآیند آموزش، تلاقی کنند.

برخی هم بی‌اعتنا می‌شوند و واکنشی نشان نمی‌دهند. درهرصورت، استفاده از کنایه آموزش و یادگیری مؤثر را به خطر می‌اندازد.

چالش امروز: 

لحنی را که در کلاس به کار می‌برید بررسی کنید. به‌جای عبارتِ «اگر امتحان بعدی را خراب کنی، ممکن است مردود شوی»، می‌توان گفت : «اگر امتحان بعدی را خوب بدهی، می‌توانی نمره‌هایت را بالا بکشی».
هر دو عبارت واقعیت دارند، اما عبارت اول، با استفاده از ترس، شاگرد را خوار می‌کند، در حالی که عبارت دوم، با تأکید بر احتمال رسیدن به نتیجه‌ای مثبت، موجب تشویق و دلگرمی می‌شود.

به‌جای ترویج محیطی ترسناک، بر ایجاد فرهنگ موفقیت تمرکز کنید. سه پیام کلیدی زیر را همیشه بخاطر بسپارید:

  • این مهم است.
  •  تو می‌توانی.
  •  ناامیدم نمی‌کنی.

رفتار و عملکرد دانش آموزان بر خواسته از انتظارات ماست. پیام‌های ایجادکننده ترس به شاگردان القا می‌کند که انتظار عملکردی ضعیف را از آن‌ها داریم. عبارت‌های «تو می‌توانی» و « ناامیدم نمی‌کنی»، این حس را در شاگردان ایجاد می‌کنند که ما به موفقیتشان معتقدیم.

با یادگیری مطالب جدید، خودتان را به‌جای شاگردانتان بگذارید.

نواختن یکی از سازهای موسیقی را یاد بگیرید. به یادگیری یک‌زبان خارجه بپردازید. خود را در شرایطی قرار دهید که در آن مهارت کافی ندارید و مجبور باشید با استاندارهای تحمیلی بیرونی آشنا شوید. اگر معلم‌ها در شرایطی که چندان آماده نیستند، احساس کنند تحت قضاوت دیگران قرارگرفته‌اند، این وضعیت را بهتر درک می‌کنند که وقتی از کسی خواسته می‌شود مطلب جدیدی را یاد بگیرد، چقدر آسیب‌پذیرترمی شود و تأثیر ترس بر فرایند یادگیری چقدر مخرب است.

ترس را با احترام سالم، برای حفظ اقتدار، اشتباه نگیرید. لازم است شاگردان برای شما و اقتدارتان احترام قائل شوند، اما دلیلی ندارد از شما بترسند.

 

 

بخش دوم

 

به حداقل رساندن اجبار

ما را همیشه تشویق کرده‌اند که مستقل باشیم. به همین دلیل، به‌طور طبیعی، در برابر کسی که قصد داشته باشد، بدون دلیل، بر اعمالمان نظارت کند، مقاومت می‌کنیم. البته، در ساختار سازمانی مدارس اجبار نهفته است. برای هر فعالیت برنامه‌ای خشک در نظر گرفته‌شده است؛ از زمان کلاس‌ها تا طول سال تحصیلی، از همان ابتدای ورود بچه‌ها به مهدکودک، به آن‌ها گفته می‌شود چه باید بخوانند و در چه زمینه‌هایی باید مهارت پیدا کنند. در این‌گونه محیط‌ها اجبار حکم فرم است.

میل طبیعی دانش آموزان به خودمختاری، آنان را به مقاومت در برابر اجبار وامی‌دارد. معلم‌هایی که از اجبار استفاده می‌کنند، ممکن است مشکلات کمتری داشته باشند، اما رغبت دانش آموزان به کارهای باکیفیت نیز اندک است. پادزهر این است که هنگام کار در ساختاری کاملاً تعریف‌شده، تا جایی که ممکن است گزینه‌های مختلف پیشنهاد دهید.

معلم‌هایی که امیدوارند در شاگردانشان شور و شوق به وجود آورند، باید حس یادگیری آن‌ها را تهییج کنند. شاگردانی که پیوسته مورد اجبار قرار می‌گیرند، معمولاً آنچه را لازم است انجام می‌دهند، ولی هرگز بیش‌تر از آن کاری نمی‌کنند.

شاگردانی هستند که برای آزادی عمل، حاضرند نمره نیاورند و پیامدهای آن را بپذیرند، اما کنترل زندگی‌شان را در اختیار داشته باشند.

 

خیلی از معلم‌ها به‌اشتباه معتقدند که دانش آموزان انگیزه ندارند؛ آن‌ها اشتباه می‌کنند. دانش آموزان هم مثال ما انگیزه‌های درونی دارند، اما نه لزوماً به شکلی که ما از آن‌ها انتظار داریم.

معلم‌های بزرگ انگیزه دانش آموزان را برای یادگیری و بروز بهترین عملکردشان تحریک می‌کنند. این کار ، در کنار خیلی از کارهای دیگر، مستلزم رابطه‌ای قوی است که در آینده درباره آن صحبت می‌کنیم.

معلم‌ها نمی‌توانند به‌زور، الهام‌بخش دانش آموزان باشند. به ‌اندازه کافی در مدارس اجبار وجود دارد، مثل حضور اجباری، حداقل روزهای حضور در مدرسه، حداقل ساعت‌های حضور در کلاس.

اجبار دشمن کیفیت است.

معلم‌های روحیه‌بخش اجبارهای غیرضروری را برمی‌دارند تا موجب پیشرفت دانش آموزان و علاقه‌مندی‌شان به یادگیری شوند.

 

چالش

  •  چون اجبار همیشه بخشی از دورنمای آموزشی است، تا جایی که می‌توانید آن را با فعالیت‌های مختلف متعادل کنید. این فعالیت‌ها می‌تواند به‌سادگی اجازه دادن به دانش آموزان در انتخاب بین دو تکلیف، باارزش‌های یکسان باشد. یادتان باشد هر فعالیت همانند وزنه تعادل در برابر مقررات و موارد غیرقابل‌مذاکره عمل می‌کند.
  • فاصله ظریفی بین «سازمان‌یافتگی و نظم» با «وادار کردن و اجبار» وجود دارد. معلم اثرگذار معلمی است که منظم باشد و در محیطی که اجبار در آن به حداقل رسیده باشد، به دانش‌آموزانش، برای رسیدن به موفقیت، حق انتخاب دهد.
  •  تا جایی که شاگردانتان توانایی مسئولیت‌پذیری دارند، به آن‌ها آزادی عمل بدهید. به آن‌ها صادقانه بگویید تا جایی که هدف‌های آموزشی کلاس حفظ شود، حق انتخاب و آزادی خواهند داشت. تفهیم کنید که گاهی ممکن است آزادی انتخابی وجود نداشته باشد و باید «طبق نظر شما» عمل کند. شاگردانی که از آزادی و حق انتخاب کافی برخوردارند، اگر گاه‌گاهی از آن محروم شوند، نق می‌زنند.
  • شاگردان را در تدوین مقررات و برنامه روزمره کلاس دخالت دهید. وقتی آن‌ها احساس کنند که بر این قسمت از وقت مدرسه خودکنترل دارند، مشکلات انضباطی کمتری خواهند داشت و از مقررات راحت‌تر پیروی می‌کنند.
  •  تا جایی که می‌توانید به آن‌ها حق انتخاب دهید؛ البته به شرطی که به اقتدار شما و اهداف آموزشی‌تان لطمه‌ای وارد نشود. مدرسه‌ای سراغ دارم که دانش آموزان می‌توانند جایگزین‌هایی برای تکالیفشان پیدا کنند، مشروط بر اینکه با اهداف آموزشی معلم سازگار باشد. معلم‌های این مدرسه به من گفته‌اند که اکثر شاگردان تکلیف موردنظر معلم را انجام می‌دهند. این واقعیتِ ساده که دانش آموزان انتخاب‌های دیگری هم دارند، اجبار را از موقعیت خارج می‌کند. به معلم‌ها کمک می‌کند به تجربیاتشان برای کلاس بیفزایند.
  •  مطمئن شوید که شاگردان از انتخاب‌هایی که در اختیارشان گذاشته‌اید آگاه باشند. وقتی آنان احساس کنند که در کلاس آزادی کافی دارند، سنگینی اجبار از شانه‌هایشان برداشته می‌شود و درنتیجه، جنگ قدرت کم‌تر می‌شود و رفتارهای مسئولانه بیشتر خواهد شد.